برای تو...

قفل و کلید...

 

 

جوانے نزد شیخ حسنعلے نخودکی آمد و گفت:

سـه قفل در زندگی ام وجود دارد و سـه کلید از شما مےخواهم.

قفل اول اینست کــه دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.

قفل دوم اینکــه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.

قفل سوم اینکـه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.

شیخ فرمود :

براے قفل اول نمازت را اول وقت بخوان.

براے قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان.

براے قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان.

جوان عرض کرد: سـه قفل با یک کلید ؟!

شیخ فرمود : نماز اول وقت « شاه کلید » است !

 

[ سه شنبه 20 اسفند 1392برچسب:, ] [ 15:56 ] [ مریم ] [ ]

دل تکونی...

دل تکونی از خونه تکونی واجب ترِه
دلتو بتکون
از حرفا
بُغضا
آدما
دلتو بتکون از هرچی که تو اين يک سال ...
يادش دلتو به درد آورد
از خاطره هايی که گريه هاش بيشتر از خنده هاش بود
از نفهميدنِ اونايی که هميشه فهميديشون
دلتو بتکون از کوتاهی های خودت
اگه با يه
"ببخشيد! من هم مقصر بودم" يکی رو آروم می کنی
آرومش کن
دلتو بتکون.. يه نفسِ عميق بکش
سلام بده به بهار
به اتفاقای خوب...

[ دو شنبه 19 اسفند 1392برچسب:, ] [ 11:58 ] [ مریم ] [ ]